در لحظه دلواپسی

ریال125.000

توضیحات

برشی از کتاب در لحظه دلواپسی مجموعه اشعار رضای بیرجندی نشر ستاره جاوید

مقدمه

شعر موهبتی است خدایی و گلی ست عطرآگین که از سبوی سرشار عشق بر صفحه‌ی پاک دل شاعر چکیده و او با سخاوت بی‌پایان خویش آن را برای

مردم  به ارمغان می‌آورد.

چاپ اول کتاب در لحظه دل‌واپسی پس از مدتی با استقبال خوانندگان محترم به اتمام رسید و بر آن شدم تا چاپ دوم آن را پس از بازنگری و تجدیدنظر در

اختیار علاقه‌مندان قرار دهم امید است که مقبول افتد

(رضای بیرجندی)

پرواز عاشقانه

سربازِ کبریای دو چشمت جفا نکرد

تیر از کمانِ نازِ نگاهت خطا نکرد

 

سرهنگِ چشم‌های تو در نیمه‌های شب

درکاخِ مرمرینِ دلم کودتا نکرد؟

 

آن‌شب که نازِچشمِ شما پیله می‌تنید

پروانه هم علاجِ دلِ مبتلا نکرد!

 

وقتی غُبارِعشقِ تو بر آینه نشست

آئینه‌ام که غیرِخدا را صدا نکرد!

 

نورِ نگاهِ حضرتِ مولایِ عاشقان

در بارگاه آینه، من را دعا نکرد؟

 

چیزی شبیه معجزه آیاتِ شعر من

با داستانِ عشقِ توغوغا به پا نکرد؟

 

درآسمانِ قلبِ تو پرواز کرده‌ام

پروازِ عاشقانه دلم را رضا نکرد!

غربت عشق

ابر لطف و چترِ بارانم تویی

وسعتِ دریای احسانم تویی

 

من که از ایل غریب شادی‌ام

شادی پیدا و پنهانم تویی

 

گفته بودم من شقایق مذهبم

غنچه و گلدانِ ایمانم تویی

 

برگ و بار عشق و ایمان ِمن و

مایه‌ی آرامشِ جانم تویی

 

بر من احسانی بکن ای ابر عشق

نغمه‌ی گل‌های بارانم تویی

برشی از کتاب در لحظه دلواپسی مجموعه اشعار رضای بیرجندی نشر ستاره جاوید

لبخندعشق

عاقبت من با شما گشتی شبانه می‌زنم

شوق رویش دارم و هر شب جوانه می‌زنم

 

با نگاهت می‌بری دل از نهادِ عاشقم

نیمه‌شب تنها و بی‌دل سر به خانه می‌زنم

 

خانهِ گنجشکِ قلبم گودی دستان توست

عاشقانه سر به کوی و آشیانه می‌زنم

 

مثل یک پروانه در بستان گل‌های تو ام

با تولبخندی به گل‌ها بی‌بهانه می‌زنم

 

بی تو غمگینم عزیزم با نسیمِ موی تو

ابر غمگین دلم را تازیانه می‌زنم

 

گاه‌گاهی ساز دل ناسازگاری می‌کند

ساز دل را با نگاهت عاشقانه می‌زنم

 

نوبهارا! با نگاهت عطر گل‌ها می‌وزد

گفته بودم با تو من گشتی شبانه می‌زنم!

 

آسمان عشق

پرنده‌ام کشیده پر به آسمان رسیده‌ام

از آسمانِ عشق تو به کهکشان رسیده‌ام

 

درآسمان قلب من، هلال چشم‌های تو

طلوع کرده نیمه‌شب ،به کُنهِ جان رسیده‌ام

 

در این کویر تشنه‌لب سراب دیده‌ام ولی

از این سراب و سایه‌ها به سایه‌بان رسیده‌ام

 

مسافرم و می‌روم، گذشتم از کویر عشق

در انتهای این سفر به خان و مان رسیده‌ام

 

به جبرِ قسمتِ فلک گذشتم از مدار دل

من از شما گذشتم و به امتحان رسیده‌ام

 

درامتحان عاشقی خطر خریده جان من

از این گُذار پر خطر به آن جهان رسیده‌ام

 

به جلوه‌های ویژه‌ات سوار بر براق باد

غزل شدم و عاقبت حضورتان رسیده‌ام

برشی از کتاب در لحظه دلواپسی مجموعه اشعار رضای بیرجندی نشر ستاره جاوید

توضیحات تکمیلی

وزن 200 کیلوگرم
سرشناسه

ابراهیمی، غلامرضا، ‏‫۱۳۴۹ فروردین -‏‏‏

موضوع

شعر فارسی– قرن ۱۴